آرســــــو

به کلمات، زنده

آرســــــو

به کلمات، زنده

۱. پاک شد.

 

۲. دیدن فیلم های نولان، همیشه برایم یک اضطراب نهایی داشته. لازمانی، لامکانی و در نهایت قدرت. قدرتی که زمان و مکان و سطح و حجم را به سخره میگیرد. و این قدرت به دست کیست؟ انسان- دنیا! هر دو میتواند وحشت آور باشد. میدانید، یک انسان برای زندگی خصوصی اش بیش از عدالت به مهربانی نیاز دارد. در خوشبینانه ترین حالت ممکن یک انسان میتواند عادل باشد(که نمیشود!) و طبیعت میتواند متوازن باشد. اما قطعا هیچ کدام نمیتوانند مهربان باشد. رحمان باشد. نمیتوانند «لطف» داشته باشند. همیشه قوانین هستی و جزر و مد خواسته هایش برای آدمی آرام بخش نیست. آدمی را میگویم که حتی میخواهد یک بار در دنیا باشد. قانون کارما ای که حالا بیش از هروقت دیگری مد شده، به نظر میتواند وحشت ناک ترین رخداد ممکن برای انسان باشد. رفت و برگشت اتفاقات آدم ها رانجات میدهد؟ قطعا خیر. برگشت از رفت و به قول خودمان پشیمانی از عمل انجام شده در این دایره نمیگنجد. حالات متفاوت ادمی و از همه مهمتر ادراکات آدمی در دایره نمیگنجد.

 

۲. مدتی پیش با یکی از بچه های حقوق سر همین بحث میکردیم که فی الواقع انتقام میتواند عدالت را برقرار کند؟ نمیتواند. میدانید، حکایت فلسفه ی صلح هم همین است. شما بعد از یک جنگ صلح میکنید. این صلح با کدام منطق رخ داده؟ هیچ منطقی نمیتواند این صلح را توجیه کند مگر آنکه بگویید از جنگ های بیشتر جلوگیری میکنید. این یک استدلال دیگری ست. کشور A  به کشور B حمله میکند. در نهایت کشور دوم هم برای انتقام به کشور اول حمله میکند. در این فیلم های جنگی دیالوگ مردم را شنیده اید؟ همیشه میگویند ما چه تقصیری داشته ایم؟ راست است. کشور الف حتی اگر با خاک یکسان شود عدالت برقرار نمیشود چون این کشور شروع کننده ی ویرانی ها و رابطه ی خصومانه ی بین دو کشور بوده. اساسا این رابطه از میزان کشت و کشتار رخ داده هم مهمتر است. و اگر با چنین عینکی به قضیه نگاه کنیم، همیشه رابطه ی ایجاد شر در جهان به قدری قدرتمند است که اساسا توان مقابله ای ندارد.هیچ وقت، هیچ توازن قوایی در هیچ معاهده ای رخ نداده! منطقا.

 

۳. دکتر فیرحی یک کتابی درباره قوانین دارد. آخرین کتابش است و هنوز نتوانستم بخرم. با این حال یک مصاحبه ای پیرامونش دارد که علی الحساب آن را خوانده ام! خب میدانید دیگر، ما غیر از احکام در اسلام اخلاق داریم که از قضا از اولی هم مهمتر است. حالا دکتر فیرحی در این کتاب با همان منش اسلام رحمانی اش، میخواهد بگوید چطور از اخلاق به قانون میتوان رسید.( البته نمیدانم در کتاب واقعا به چنین چیزی میپردازد یا نه! از مصاحبه اش چنین برمی آمد.) با این حال از همان موقع که این جملات را در مصاحبه اش خواندم فکری شدم در کدام قانون میشود به اخلاق رسید؟ قوانین نهایت میتوانند ما را به عدالت برسانند. اما عدالت واقعا برای آدمیزاد کافی است؟ نمیدانم. جواب تک خطی اش میتواند این باشد که تا وقتی قدرت در دایره ی ید انسان تعریف میشود و طبیعت، یحتمل باید به عدالت قانع باشیم. هرچند ید انسان هم قدش به عدالت نمیرسد! و یحتمل اینجا قوانین غیرانسانی مطرح است. با این حال اصلا قوانین میتوانند انسان را نجات دهند؟ اصلا وقتی هستی تحت تسلط خداوندی ست که «لطف» دارد( به معنای حقیقی اش)، دنیا بر دایره ی صرفا عدالت میتواند بچرخد؟

 

 

- چرا این فکر ها به ذهنم رسید؟ بارها به مقوله ی اعدام فکر کرده ام. به باید بودنش کاری ندارم و اصلا حرفی هم ندارم،‌ اما همین فکر ها گاهی  باعث میشود به کافی نبودن عدالت فکر کنم. و البته تا وقتیکه ایده ی جایگزینی نیست، بلند بلند فکر کردن هم جایز نیست! وبلاگ که از خودمان است.. بگذریم. -

  • آرســو

نظرات  (۲)

۱: ۲ تا ۲ داری!!

۲: با ۲ی اول موافقم! 

پاسخ:
چه سعادتی یک فیلسوف ما را تایید کند!‌ :))

جممم کن بابا:))) 

پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">