روز نهم
Writing challenge: Day 9: write about happiness
خوشبختی؟ خوش+بخت. بخت حالا چیست؟ در لغت نامه میگویند قسمت و شانس و طالع و این حرف ها. و حالا سوال این است که آیا خوش شانسی؟ خوش طالعی؟ خوش قسمتی؟ جوابش این است که خب نمیدانم. مگر قسمت های بعدی را مطلعم؟
اما اگر منظور این است که حالت از زندگی خوب است؟ احساس رضایت داری؟ باید بگویم بله الحمدلله. احساس رضایت و خوشبختی در درون آدمیزاد است. به همین دلیل است که مواجهه ی آدم ها در مقابل اتفاقات ناگوار بعضا متفاوت است. چون درون آدم ها متفاوت است. حالا اصلا و ابدا بحث بنده این نیست که درون غیرمتلاطمی دارم، بسیار هم امواج وحشی در درونم وجود دارد که بعضا بروز میابند و بعضا هم نمیابند، اما در اکثر مواقع با توکل و توسل دریای ناآرام ام آرام میشود. و خب فکر میکنم آدمیزادی در جهان نیست که دریای آرام و همیشگی داشته باشد.
با این حال، راستش را بخواهید برنامه ریزی برای زندگی خیلی میتواند دوز حس خوب را بالا ببرد. این بولت ژورنال بزرگوارمان که هیچ شباهتی به بولت ژورنال های انسان های عادی ندارد، در این راستا بسی کمکمان کرده. یک چیز هم درگوشی بگویم؟ خلوت کردن، جزء لاینفک انسان های آرام است. مخصوص آخر شب. مخصوصا ساعت هایی که فکر میکنی از همه جا بریده ای.
و گاهی فکر میکنم، آدم هایی که به این خلوت ها اعتقاد ندارند، چطور آرام میشوند؟ با چه چیز؟ سوالم با کنایه نیست، واقعی ست.معلم کانون زبانمان در دبیرستان همیشه میگفت کلاس های یوگا و انرژی میرود. خب ببینید، این کلاس ها منطقی ست اما برای روز. اصولا نمیشود با چیزهایی که صبح تا شب را طی میکینم، با همان ها شب تا صبح را طی کنیم. بعد خب میتواند یک استدلال این باشد که ملت عادی مثل شما جغد نیستند، شب ها را میخوابند. قبول. ولی لحظه های تنهایی چه؟ پادکست و ورزش و فلان برای چند ساعت خوب است. باقی اش چه؟
حالا علی الحساب ما هم تمام شب هایمان عرفانی نیست! فکر های خارق العاده نکنید.
- ۹۹/۱۲/۲۹
مقایسه چالش نویسی تو وسایه رو میپسندم یعنی:)))