پذیرفتن.
يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۰، ۰۳:۰۳ ق.ظ
من غم های ساعت دو شب به بعد را پذیرفتهام. در آغوش کشیدهام و قورت داده ام. من میدانم گولههای غم ممکن است صورتم را خیس کنند ولی در آغوش میکشم و به جای انکار، میگذارم زمان رنگ هر غم را کمرنگ کند. گفته بودم چقدر رنج هر انسان منحصر به فرد است؟ گفته بودم! حالا امشب فکر میکنم شاید لازم است گاهی اوقات رنج آدم ها را بشنوم. شاید میان رنجهایشان، علاجی برای رنج های خودم باشد. رنج گاهی بدجوری تلخ میشود، گاهی بدجوری نمیشود کاریش کرد. کاش ابعاد برخی غمها کلمه داشت.
- ۰۰/۱۱/۱۷