دنبال صدایی
پنجشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۵۶ ب.ظ
شاید باورش سخت باشد ولی با سریال از سرنوشت شبکه دو، امشب هق هق گریه کردم. همان سریالی که نشسته بودیم دو هفته پیش مسخره اش میکردیم. بحث ام سریال نیست، یک سکانسی داشت هاشم روی پشت بام داشت با خدا حرف میزد. داد میزد که عدالتت کجاست؟ بخشت کجاست؟ و گریه میکرد.
با تمام وجود اشک شدم. با تمام وجود یاد لحظاتی افتادم که مدام در کویر ذهنت دنبال دلیل میگردی، دنبال یک روزنه برای اثبات به خودت تا بفهمی تو مقصری یا اصلا منطق دنیا اینگونه است و هیچ چیز؛ حتی سراب هم نمیبینی. یاد ناامیدی افتادم. به نظرم عمق بلاها یک بحث است، اما لحظات محض و ممتد ناامیدی که تکرار میشود یک بحث. خلاصه هاشم قصه، من را پرت کرد به دنبال صدا بودن. عجیب است، اینکه هنوز اشکم می آید عجیب است.
- ۰۱/۰۳/۱۲