آرســــــو

به کلمات، زنده

آرســــــو

به کلمات، زنده

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

خداحافظی.

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۲۶ ب.ظ

سرباز هرچقدر میخواست بفهماند نامه هایش برای به مقصد رسیدن نیست، پستچی نمیفهمید. میگویند حوالی جنگ جهانی اول بود که سربازی هر روز برای یک آدم فرضی نامه مینوشت.
میگویند چون نمیخواست جلوی سربازهای دیگر کم بیاورد، یک روز برای مادر نداشته اش و روز دیگر برای فرزندانش و روز دیگر برای همسرش. یک روز مسئول رساندن نامه ها اصرار میکند که این برگه های انباشه شده را به دست صاحبانش برساند. سرباز هرچقدر اصرار کرد که میخواهد نامه ها را یکجا موقع مرگش(یا همچین چیزی) برساند، پستچی قبول نکرد. آخر سرباز آدرسی به پستچی داد. آدرسی که هیچ مقصدی نداشت. بعدها آن نامه ها کتاب شد.
مقصد؟ نه. معنا همیشه هست،‌نه از آن معناهایی که امثال فرانکل میگویند. نه از آن معناهایی که علت اند برای وجود داشتن. معنا به مثابه ی امر «کشف شدنی» که با فهم من و دیگری تغییری نمیپذیرد همیشه هست. معنا هست، و آدمی به میزان دریافتش از آن کیفیت زندگی را تنظیم میکند. در میابد. دریافت جست و جو نمیخواهد. و این شاید بزرگترین فهم یک آدم باشد، دریافت جست و جو نمیخواهد!
«رفتن» امری خوشایند نیست. هرگز نبوده. باری برای آدمیزاد، اگر رفتن بخواهد معنا بخش باشد خوشایند میشود. فی المثل رفتن از کلمات. رفتن از یک دنیایی که پشت واژه های آدمی شکل گرفته است. واژه ها به مثابه ی ماده هایی از یک جهان، دنیای ذهن فرد را میسازند. دنیایی که شکل بگیرد، دیگر خراب نمیشود. واژه هایی که برج هایی به بلندای قامت روز و شب های یک آدم، به بلندای قامت «عمر» را بسازند، هرگز از بین نمیروند. اما نمیشود از دنیا گریخت؟ میشود. نمیدانم. شاید نشود. حالا اما «سعی» کرده ام، از دنیایی که با واژه هایم ساخته ام بروم. این دنیا قشنگی دارد، به زیبایی نامه های با «مقصد» من برای فرزندانم. اما مگر هر رفتنی، رفتن از سیاهی به سفیدی ست؟ مگر سیاهی مطلق وجود دارد؟ شاید یک روز به این نتیجه رسیدم که «رفتن» از دنیای پشت واژه ها شدنی نیست، شاید یک روز. اما فی الحال میخواهم مدتی، «سعی» کنم از دنیای واژه های فعلی دور شوم. دنیای واژه های جدید سفید نیست، میدانم. وقتی نقطه ی آغازش هم پاییز باشد، مطمئنم سفید نیست. با این حال قدری سعی برای رفتن همیشه خوب است، رفتن همیشه اولش درد دارد. بعد میشود درد خوشایندی که...خدا نکند روزی به رفتن هم عادت کنم!
 
 
 
خدانگهدار،فعلا

  • آرســو